?? ????

?? ??????

?? ???

سفارش تبلیغ
مردم خواسته دنیا خرده گیاهى است خشک و با آلود که از آن چراگاه دورى‏تان باید نمود . دل از آن کندن خوشتر تا به آرام رخت در آن گشادن ، و روزى یک روزه برداشتن پاکیزه‏تر تا ثروت آن را روى هم نهادن . آن که از آن بسیار برداشت به درویشى محکوم است و آن که خود را بى نیاز انگاشت با آسایش مقرون . آن را که زیور دنیا خوش نماید کورى‏اش از پى در آید . و آن که خود را شیفته دنیا دارد ، دنیا درون وى را از اندوه بینبارد ، اندوه‏ها در دانه دل او رقصان اندوهیش سرگرم کند و اندوهى نگران تا آنگاه که گلویش بگیرد و در گوشه‏اى بمیرد . رگهایش بریده اجلش رسیده نیست کردنش بر خدا آسان و افکندنش در گور به عهده برادران . و همانا مرد با ایمان به جهان به دیده عبرت مى‏نگرد ، و از آن به اندازه ضرورت مى‏خورد . و در آن سخن دنیا را به گوش ناخشنودى و دشمنى مى‏شنود . اگر گویند مالدار شد دیرى نگذرد که گویند تهیدست گردید و اگر به بودنش شاد شوند ، غمگین گردند که عمرش به سر رسید . این است حال آدمیان و آنان را نیامده است روزى که نومید شوند در آن . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :14
بازدید دیروز :2
کل بازدید :10905
تعداد کل یاداشته ها : 8
04/4/12
10:14 ع
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
a2a[0]

خبر مایه

 


 


 


 


 


((ای کاش هیچ
گاه نگاهمان با هم آشنا نشده بود…


ای کاش
هرگز ندیده بودمت و دل به تو دل شکن نمی بستم.


ای کاش از
همان ابتدا، بی وفایی و ریا کاری تو را باور داشتم انتظار باز آمدنت،


بهانه ای
برای های های گریه های شبانه ام شد و علتی برای چشم به راه دوختن


و از آتش
غم سوختن و دیده به در دوختم… ))


 


امّا امشب
می نویسم تا تو بدانی که دیگر با یادآوری اولین دیدارمان چشمانم پر از اشک نمی
شود.


چون بی رحمی
آن قلب سنگین را باور دارم.


 


امشب دیگر
اجازه نخواهم داد که قدم به حریم خواب ها و رویاهایم بگذاری…


چون این
بار، ((من)) اینطور خواسته ام، هر چند که علت رفتن تو را نمی دانم


و علت پا
گذاشتن روی تمام حرفهایت را…


 


باور کن…


 


که دیگر
باور نخواهم کرد عشق را… دیگر باور نمی کنم محبت را…


و اگر باز
گردی به تو نیز ثابت خواهم کرد…